نگاهم دار در خاطر
نگاهم دار در خاطر
تقدیم به همه آنها که فراموش نخواهند کرد

مرا بنویس یکصد بار
میان خاطراتت،
جای من خالی نخواهد شد
ببارد گر که بارانی
تو قبل از چتر
در یادِ نگاهِ خیسِ من، بی تاب میگردی
ببندی گر دو پلکت را
میان لحظه هایت، خنده هایم را تو خواهی یافت
و گر بگشوده باشد آن دو چشمت
رد پایم در تمام لحظههای رفته، خواهی دید
بخوان نام مرا، در سرسرای سینه ات، با عشق
تو از دریا بپرسی، با تو میگوید
و گندم زار، از خاطر نخواهد برد
علفهای کنار رود، یادش هست
فراموشم نخواهد کرد
پرواز پرستو در افق
هرگز عقاب اسمان در اوج
و میدانم
کسی یاد مرا از خاطرت
از باورت،
هرگز توان بردن اما نیست
مرا بنویس یکصد بار
نگاهم دار در خاطر
و عشقم را درون سینه ات بسپار
تو با من باش، تا هستی
که هستم با تو، تا هستم
مرا بنویس
نه بر دیوار
نه بر یک تکه کاغذ، در مسیر باد
نه بر بازوی رنجور درختی خشک
نَکَن نام مرا بر سینه سنگی ، تو درآغوش سرد خاک
مرا بنویس بر لوح دلت با عشق
به لحن هق هق آرام امروزت
و یا تک واژهای از خاطرات روشن دیروز
فراموشم مکن فردا
مرا دریاب، بیرون از قفس
آن سوی هر دیوار
فراموشم کنی روزی
هزاران چشمک در آسمان
هرگز میان چشم تو راهی نخواهد جست
کسی را یاری بگرفتن من، از تو هرگز نیست
فراموشم مکن هرگز
تو نامم را که میدانی؟
مرا بنویس یکصد بار