آخرین ستاره


دلم گرفته ز غربت ، ترانه ای بفرست

برای بارش چشمم ، بهانه ای بفرست

هزار بغض فروخورده و یتیمی عشق

برای مامن سرها ، تو شانه ای بفرست

گمان ما نرود راه منزلت این است

ز کهکشان پاک رسولان ، ستاره ای بفرست

فروغ دیده من رنگ شب گرفت ای دوست

برای مرهم چشمم ، تو جامه ای بفرست

چو طعم گفته حق را خرافه ها میراند

از آن شراب الهی ، پیاله ای بفرست

به فصل غیبت گل ، خارها چه گستاخند

ز جنس غنچه نرگس ، جوانه ای بفرست

به قصد کشتن شب ، جشن باور روز

ز عرش عشق الهی ، نشانه ای بفرست

به بزم عشق دگرساغری تهی مانده ست

برای مستی عشاق ، باده ای بفرست

اگر تو عاشق اویی ، گناه ما در چیست ؟

از آن سبو که تو پنهان  نهاده ای بفرست

در سیاهی شب ، شعله ای فروزان نیست

نمانده پرتو ماهی ، ستاره ای بفرست

به نام نامی ساقی زبان ما بستند

بقصد آتش بر دل ، شراره ای بفرست

بگو که با چه زبانی ، سراغ از او گیریم

از آن فغان که پسندی ، تو ناله ای بفرست

تو گفته ای که بخوان ، صد قبول می خوانیم

به دست پیک نهانت ، تو نامه ای بفرست

تمام هفته ما غرق شب به سر امد

به قصد مصحف ادینه ، آیه ای بفرست