شعر : هفت سین الهی
سلام ای خالق فصل بهاران
مهربان اموزگار خوب باران
خدایا ، سال نیکوئی عطا فرما
بدان خوبی که باشد از بهار سبز آن پیدا
...
سلام ای خالق فصل بهاران
مهربان اموزگار خوب باران
خدایا ، سال نیکوئی عطا فرما
بدان خوبی که باشد از بهار سبز آن پیدا
...
هفت منزل یا هفت وادی ، سفر از خویش تا ملاقات حضرت دوست
طلب – عشق – معرفت – استغنا – توحید – حیرت – فقر و فنا
هفت قدم تا او
و به این پنجره خورشید طلوع خواهد کرد
بوته ی خاطر آن یار، گلی خواهد داد
یک نفر باز تو را خواهد خواند
و تو خواهی فهمید ، که به آغاز سفر نزدیکی
...
آشتی
بگذارآسمان ،آنگونه ای که هست،
درجذبه دوچشم تو، خود را بگسترد
بگذار تا که ماه ،حتی به زیر ابر ،
دراین سیاه شب ، آرامشی به قلب سفید توآورد
...
سلام بهار
خو ب شد باز تو را می بینم
راستی از ننه سرما چه خبر ؟
شب چارشنبه پیش ، آتش آهسته به من کرد سلام
چه سلام گرمی
...
هلا ای مردمان خورشید آوردم
و آبی از زلال چشمه های روشن جاری
تپش هایی برای قلب زیباتان
ونوری تا که روشن سازد این تک سایه های سرد تنها را
...
برایم آشنا هستی
تو را من پیش ازاین هرگز ندیده
و شاید بعد از این ، هرگز نخواهم دید
ولی وقتی کلامت را شنیدم ، آشنا بودی
...
برای بدرقه ادم و بردن او به زمین همراه او بوده است .
آدم
آدم اینجا که زمین است ، بیا برگردیم
حرف من با تو همین است ، بیا برگردیم
گر تو از روضه رضوان به غضب رانده شدی
عذر خواهی بکن از حضرت باری تو ، بیا برگردیم
...