سهم ما
سهم ما
باشد ، شروع کنیم
تقسیم می کنیم ،
هر چه که باشد در این زمین
فریاد سهم تو باشد ، سکوت من
دنیا از آن تو ، این درد مال من
...
سهم ما
باشد ، شروع کنیم
تقسیم می کنیم ،
هر چه که باشد در این زمین
فریاد سهم تو باشد ، سکوت من
دنیا از آن تو ، این درد مال من
...
حضور
چقدر جای تو خالیست
کجاست لحظه ی دیدار ؟
میان بغض،سکوتی ز جنس فریاد است،
بیا که دیده تو را آرزوی دیدار است
تو از قبیله ی نوری ، من از تبار صبوری
تو از سلاله ی عشقی ، من از دیار نیاز
من از نگاه مانده به در خسته ام عزیز رویایی
تویی نشسته به آدینه ام،بگو که می آیی
...
دلم گرم است
سلام دوستان عزیز
حتما به خاطر دارید که در دی ماه سال 90 همزمان با تشکیل
خانواده دست در دست هم ، قرار گذاشتیم که برای
هفت خواهر یتیم جهیزیه فراهم کنیم
امروز جهیزیه سیزدهمین عروس را بردند
هفته آینده نیز جهیزیه خواهر عزیزمان سیده محبوبه خانم را.
...
غروبِ جمعهِ پاییز
غروبِ جمعهِ پاييز مي آيد
هزاران برگ پاييزي
لباس زرد خود بر تن
به زير گامهاي عابري خسته
خزان و خشكي خود را،
به نجوا باز ميگويند
غروب جمعه پاييز وچشماني كه تا باريدنش
تنها به قدر يك بهانه، فاصله باقيست
...
مشق زندگی
ساعت ، بمان ، نرو
دیگر زمان زیادی نمانده است
باید کمی ستاره ببینم در آسمان
باید نهال خنده بکارم بروی لب
تا انتهای خط ، راهی نمانده است
تیک تاک عمر من
آه ای دقیقه های عجول و گریز پای
رخصت نمی دهید؟
باید برای خنده بیابم بهانه ای
ای لحظه های عزیزم ، شما چرا ، فرصت نمی دهید ؟
...
نا مساوی
تقدیم به محمد و فاطمه
پرونده اش را زیر بغلش گذاشتند و بیرونش کردند
ناظم با رنگ قرمز و چهره برافروخته فریاد کشید :
بهت گفته باشم ، تو هیچی نمی شی ، هیچی
مجتبی نگاهی به همکلاسی هایش انداخت ،
آب دهانش را قورت داد
خواست چیزی بگوید اما ، سرش را پایین انداخت و رفت
...
زلال رود
دریاب راز زلالی ز رود پاک
آن رود رفته ، به دریا رسیده است
بگذشته از هر آنچه که در راه دیده است
یا برده سنگ ریزه ، به همراه خویشتن
یا از میان کوه ،
بگشوده در خروش گذشتن ، مسیر خویش
اهدای زندگی به مسیری که می رود
...
نسخه پدر
پدر، با آن قامت تنومند
و صدای گرم و سیمای خندان ،
امید خانه بود
خنده هایش همه جا ،
حتی بر سر سفره ، بی داد می کرد
اما افسوس که سینه پدر مورد داشت
و هر وقت که می خندید ،
سرفه ، امانش را می برید
...
الهی صبرت علی عذابک ، فکیف اصبر علی فراقک
تقدیم به مولا علی (ع) ، به یاد دعای زیبای کمیل
سلام ای مهربان پروردگار پاک بی همتا
خدایا ، جز تو آیا مهربانی هست؟
گر چه پیمان خودم را با تو شکستم
نمیشد باورم اما ،
چه زیبا باز من را سوی خود خواندی
عزیزا ، من گمان کردم ،
که دیگر راه برگشتی برایم نیست
خداوندا ، مرا البته میبخشی
گمان کردم به جرم غفلت از تو
مرا راندی و در را پشت سر ، بستی
...
آشتی
بگذارآسمان ،آنگونه ای که هست،
درجذبه دوچشم تو، خود را بگسترد
بگذار تا که ماه ،حتی به زیر ابر ،
دراین سیاه شب ،
آرامشی به قلب سفید توآورد
شاید کمی گذشت ،
شاید تبسم در چشم روزگار ،
شاید که مشق صبر،
تکلیف روزگار نه چندان به کام ماست
...
انتشار اشعار اینجانب به نام سهراب سپهری عزیز
آیینه دنیا ، زندگی و ...
دوستان عزیز
اخیرا با پدیده ای غریب مواجه شده ام
انتشار اشعارم به نام مرحوم سهراب عزیز
این کار از طرف افرادی صورت می گیرد که نه با افکار و نه با اشعار
ایشان آشنایی ندارند و حتی زحمت خرید
مجموعه آثار سهراب را هم به خود نمی دهند
...