کودک ، عشق ، امید

 

سر چهارراه سردش شده بود

هوای سرد و بارانی پاییز ،

شیشه های بالا کشیده شده ماشین ها

و روزنامه هایی که کسی نمی خریدشان

کنار دیوار کز کرد

باران ریز ریز می بارید

برای آنکه گرمش شود ، شروع کرد به آتش زدن روزنامه هایش

از نیازمندیها شروع کرد که خواندنش ، بیشتر عصبانی اش میکرد

همین طور که شعله از کنارهای روزنامه جلو می آمد ،

مطالب انرا هم می خواند

اکازیون :  پنت هاووس ، هشتصد متر زیر بنا با 14 اتاق ،

نهایت زیبایی با مصالح ایتالیایی ، فول امکانات

آتش صفحه را بلعید و نتوانست بقیه اش را بخواند

زهر خندی زد که نتوانسته است آدرسش را به خاطر بسپارد

برگه ها را دونه دونه می سوزاند تا بیشتر طول بکشد

ماشین رویاهایتان ، فول اتومات ، سانروف ، نویگیشن و ... فقط سیصد و پنجاه میلیون

بله ، شما هم می توانید  در بانکی که ما می زنیم ، سهیم باشید  

و در ذهنش مرور کرد : بانک زدن ؟ زدن بانک ؟

گوشه لبش را گاز گرفت ، مگه این معنی اش دزدی نیست ؟

معنی اش را نفهمید و پیش خود گفت شاید کمی فرق میکند

نوک انگشتانش گزگز می کرد

سی کیلو شمش طلا و سفر به دور دنیا ، باغ های مجلل برای میهمانی های شما

با دوربین های دیجیتال و تلوزیون های سه بعدی ما دنیای زیبای خود را ماندگار کنید

پیراهن نازکش به تنش چسبیده بود و سرما آزارش می داد 

آب از کفش های سوراخش پنجه های کوچکش را پوشانده بود

باران روزنامه ها را خیس کرده بود و بسختی  شعله میگرفت

آگهی ها که می سوختند  او را هم با خود می سوزاندند

از پیش دبستانی تا دکتری در کنارتان هستیم 

 عکس و اسامی نفرات برگزیده کنکور

سمینار بررسی مسائل کودکان ،

با حضور اندیشمندان و صاحب نظران در مرکز همایش ها

اهدای سیمرغ بلورین جشنواره فیلم به کارگردان سنجاقک کوچک من

کنسرت جمعی از هنرمندان متعهد جهت جمع آوری کمک برای کودکان گرسنه آفریقا

شب شعر کودک ، عشق ، امید در کاخ نیاوران

انتخاب مقاله برتر به خاطر نگاه انسانی به نقش ما در نجات حیات مورچه های اوگاندا

لباس و موهایش خیس خیس شده بودند

باران تند شده بود و فقط مانده بود صفحه حوادث

با زحمت آنرا هم خواند ،

 پیدا شدن کودکی در زیر پل

گریه  امانش را بریده بود ، خجالت کشید از خواهرش

که مجبورش کرده بود دو چهار راه پایین تر،کمک او روزنامه بفروشد

دست های بی حس شده کوچکش را بر زانو گذاشت

یا علی گفت و با زحمت بلند شد 

رفت کنار جوب خروشان و پر سر و صدای کنار خیابان ایستاد

جوبی که ته مانده همایشها و سمینار هاوکنسرتها را با خود میبرد  

باقی روزنامه های خیس شده را کنار آشغالهای دیگر درجوب ریخت

رفت تا پلی پیدا کند

شاید کسی او را بیابد