شعر : آزاده باش
در نینوای عشق
هفتاد شعله سوزان ، بسان نور
طعم پذیرش زیبای صد عطش
اما نه در طلب آب رود و شط
در مکتب وجود
معنای آب
آب حیات است و مشق ما
لب تشنگی به لذت این قطره های نور
وقتی حسین
در تیره های شب ، بُکشد رقص شعله را
آری ، زمانه زیبای انتخاب
ماندن کنار نور ، در اندیشه های روز
رفتن ، بسان غرقه به ظلمت ، به راه شب
رمز شکستن شب ، روز باوری ست
خورشید و پرده نشینی به پشت ابر ؟
سروی که خم کند او سر به پیش باد ؟
در مکتب حسین
با " آ " ، حدیث آب شروع می شود ولی
باید ، تمام واژه های مکتب او را دوباره خواند
باید کنار آب ، ز آزادگی نوشت
باید کنار بغض فروخورده از عطش
اینک ، بشارت نور و امید داد
باید جوار علقمه ، از عاشقی سرود
وقتی که آبروی آب ، در این دشت رفته است
هیهات از آنکه به دشمن بگوید آب
دریا کجا طلب آب ، از سراب ؟
بنویس شیعه عاشق ، تو مشق عشق
سرمشق آب ، درس نخستین او ولی
تکلیف ما ، قرائت مکتوب عاشقی ست
هفتاد آیه روشن به خط سرخ
هفتاد شمع فروزان به جسم شب
هفتاد " نه " ، به بیعت با شب پرست مست
آری بشوی
ترس دو چشمت به سیل اشک
بیدار کن ، خفته دلت را به سینه ای
زنجیر را ، ز باور اندیشه باز کن
در نی نوای عشق
ما خود نی ایم و نواها ، همه از اوست
از ماورای این لب خشکیده از عطش
بانگی رسا به گوش تو آیا نمی رسد ؟
می خواندت حسین :
آزاده باش و بخوان آیه های نور
آزاده باش و بمان با خدای خویش
آزاده باش ، شیعه عاشق
به یاد ما