قهر 

ما دو تن خاموش
بار قهر کهنه اي بر دوش
باز هم از گوشه چشمان نمناکت
من درون خاطرات روشنت را، خوب ميبينم
باز هم ای خوب من، ياد همان ايام زيبايی
آه ميبينم تو هم، افسوس آن لبخند شيرين را به دل داری
خوب ميدانم تو هم مانند من از قهر بيزاری
باورش سخت است
بعد از آن همه احساس ناب و پاک
من با تو، تو بامن
لب فرو بسته ، به کنجی ،قهر؟
آه
بيش از اين دل را توان بی تو بودن نيست
راست ميگويم
مرا با قهر کاری نيست
اما
اين شروع از که؟
کلام مهربانی را که می آغازد؟
من يا تو؟
سلام آشتی ،با کيست؟
و گام اولين را سوی پيوند دوباره
و لبخند محبت يا نگاه گرم
اول از تو بايد ،  يا که من؟
پس بيا با هم برای آشتی
يک - دو - سه بشماريم
خوب شروع يک - دو
وای صد افسوس
اين سه ،
بر زبان ما نمی آيد
ما دو تن خاموش
بار قهر کهنه اي بر دوش
هر دومان مغرور