مژدگانی


ای مردمان شهر
گم کرده خنده ام
روزی اگر کسی
پیدا نمود،خنده گمگشته ای به شهر
آن خنده زآن ماست
دل تنگ آن شدیم

گم کرده ام اگر
یا آنکه خواب بوده ز لب ها ربوده اند
تحویلِ بسته لب ما ، شما دهید

بنویس این نشان :
در شهر عاشقی
میدان بی دلی
نبش همان گذر ، که ندارد نشان غیر
بن بست همدلی
...
بگذر از این نشان
فرقی نمی کند
هر خانه را ، که دلی تنگ خنده است
آنجا نشان ماست
تحویل ما دهی
یک مژدگانی زیبا ، از آن توست

اما اگر ، تو نیابی نشان من
من راضی ام کنون
ای مهربان ،
اگر که  قدر خنده بدانی به روز گار
بردار خنده را
بنشان کنار لب
باشد برای تو