یک امشبی با ما

 

سلام ای بنده ی برگشته پیش ما

سلامی از شب تاریک ،

 تا فجری چنین روشن

منم مهمان نواز عاشق خوبی

پذیرایی از این مهمانِ

خالی دست و تنهای خودم را ، خوب می دانم

برایت سفره را چیدم

ملائک را خبر کردم

تو و راز و نیاز و خواهش و بغض و دعا در شب

من و آغوش باز رحمت و مهمان نوازی ،

از تمامِ بندگانِ عاشقم  ، امشب

نخواب یک امشبی را

عاشقی کن تا سحر با ما

خجالت می کشی ، آهسته نجوا کن

بگو با من ، که دیگر کَس نمی فهمد

نیاز از تو ، جواب از من

سرِ شب ، بنده عصیانگر خاطی

سحرگاهان ، گنه بخشیده پاکی

چه میدانی تو راز امشب

خیر از هزاران ماه ؟

نخواب امشب

در هفت آسمان باز است

سلامی تا سحر

آه ای غریب این زمین خاکی ام

اینک دو دست خالی ات بردار و راهی شو

که راه زمین و آسمان ، امشب به روی بندگان باز است

وضویی کن ، تو راهی شو

بدان ، قدرِ شبِ قدرم