ما که رفتیم

 

تقدیم به آفتاب ،  که بی چشم داشت می تابد

 

ما که رفتیم ، تو با خالی این خانه،چه میخواهی کرد؟

ما که رفتیم ، تو با این دل دیوانه ، چه می خواهی کرد؟

این دل سوخته در گرمگه سینه فسرد

ما که رفتیم،تو با سینه ویرانه ، چه میخواهی کرد ؟

این چه شمعی ست که پر سوزد و اشک افشاند

ما که رفتیم ، تو با ناله پروانه ، چه می خواهی کرد؟

شرم از این پنجره دارم ، که دلش پر ز نگاه

ما که رفتیم ، تو با پنجره بسته ، چه می خواهی کرد؟

ما که از غنچه گی گل  ، به هواداری باغ

ما که رفتیم ، تو با این گل پژمرده ، چه می خواهی کرد؟

ما که چون اشک ، ز چشم دل تو افتادیم

ما که رفتیم ، تو با سیل خروشیده ، چه می خواهی کرد؟

چشم ما گر چه به ره بود ، به مقصد نرسید

ما که رفتیم ، تو با دیده آواره ، چه می خواهی کرد؟

خاطرم ، خانه بجز بر سر کوی تو نکرد

ما که رفتیم ، تو با خاطر آزرده ، چه می خواهی کرد؟

شب و این بغض فرو خورده و امید طلوع

ما که رفتیم ، تو با صبح غریبانه ، چه می خواهی کرد؟

دل سپردیم به ره ، دیده به باران بنشست

ما که رفتیم ، تو با حاصل این دیده ، چه می خواهی کرد؟

من به امید وصال تو ، ز من شستم دست

ما که رفتیم ، تو با این من بیگانه ، چه می خواهی کرد؟

در نهانخانه دل ، بذر وفای تو نشست

ما که رفتیم ، تو با این غم روییده ، چه می خواهی کرد؟

قسمت ما که بجز آه  ، بر آیینه نبود

ما که رفتیم ، تو با تاری آیینه ، چه می خواهی کرد؟

طایر دیده ، به دام شب گیسوی تو شد

ما که رفتیم ، تو با صید به خون خفته ، چه می خواهی کرد؟

دست بر دامن ساقی زده ، پیمانه شدیم

ما که رفتیم ، تو با ساغر بی باده ، چه می خواهی کرد؟

مرغ این سینه ، هوای تو به سر داشت ، به منزل نرسید

ما که رفتیم ، تو با آخر افسانه ، چه می خواهی کرد؟